سه دختر جوان برای گرفتن اقرار از دوستشان دست به کارآگاه بازی به سبک فیلمهای گانگستری زدند و ابروهای او را تراشیدند تا به گوشی تلفن آیفون خود برسند.
صبح روز شنبه 7 شهریور ماه مرد میانسالی سراسیمه به کلانتری 156 افسریه مراجعه کرد و گفت سه دختر جوان، دختر 17 ساله او را ربودهاند. وی توضیح داد: دیروز عصر دخترم رعنا از من اجازه گرفت و به خانه یکی از دوستانش که فرشته نام دارد، رفت تا شب را آنجا بماند. ساعتی قبل اما رعنا پیامکی از شماره ناشناسی به گوشیام ارسال کرد. او نوشته بود فرشته و دو دختر دیگر به نامهای ملیکا و ملیسا او را به گروگان گرفته و در خانهای حبس و با طناب به صندلی بستهاند. پس از این چندین پیامک از همان شماره به گوشیام فرستاده شد که در همه آنها رعنا با اصرار از من خواست هر چه زودتر به پلیس خبر و او را نجات دهم. بعد از آن با گوشی تلفن همراه دخترم تماس گرفتم اما گوشی خاموش بود.
پس از طرح شکایت مأموران با راهنمایی شاکی به خانه فرشته رفتند. تحقیقات اولیه حکایت از آن داشت فرشته از دو سال قبل به دنبال فوت والدینش در این خانه تنها زندگی میکند و دوستانش به این خانه رفت و آمد دارند.
تحقیقات میدانی پلیسها نشان داد شب گذشته سه نفر از دوستان فرشته به خانه او آمده اما از خانه خارج نشدهاند. بعد از این تحقیقات بود که مأموران با دستور قضایی وارد خانه فرشته شدند و رعنا را که به صندلی با طناب بسته شده بود، آزاد کردند. مأموران همچنین فرشته، ملیکا و ملیسا را به اتهام آدمربایی و ضرب و جرح بازداشت کردند.
صبح دیروز سه متهم پرونده همراه رعنا از سوی قاضی مدیر روستا، بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی پایتخت مورد بازجویی قرار گرفتند. رعنا در توضیح ماجرا گفت: مدتی قبل در پارک با فرشته آشنا شدم. او پدر و مادرش را از دست داده بود و تنها زندگی میکرد. من گاهی اوقات به خانه او میرفتم تا اینکه در آنجا با ملیکا و ملیسا که از دوستان فرشته بودند، آشنا شدم.
ارتباط ما با هم ادامه داشت و گاهی هم شبها همه در خانه فرشته میخوابیدیم تا اینکه عصر روز شنبه فرشته مرا به خانهاش دعوت کرد و من هم قبول کردم. وقتی وارد خانه فرشته شدم، ناگهان سه نفری به من حمله کردند و مرا با طنابی به صندلی محکم بستند. ابتدا فکر کردم شوخی میکنند اما ملیکا در حالی که دستانم بسته بود، چند سیلی به صورتم زد. وقتی علتش را پرسیدم، گفتند فقط سکوت کنم تا وسایل بازجویی مرا فراهم کنند. پس از آن ملیکا در صندلی روبهروی من نشست و خواست به سؤالهایش جواب بدهم و ملیسا هم با گوشی همراه از صحنه بازجویی فیلم میگرفت. او مانند بازجوهای فیلمهای خارجی از من سؤال میکرد.
ملیکا گفت که من گوشی گرانقیمت فرشته را سرقت کردهام و خواست روی کاغذی که جلوی من گذاشته بودند، اعتراف کنم. خیلی ترسیده بودم و به آنها گفتم مرا رها کنند و من بیگناهم اما ناگهان ملیکا با چاقو بازویم را زخمی کرد. آنها موهایم را به شدت میکشیدند و مجبورم میکردند، اعتراف کنم. پس از این ملیسا تیغی برداشت و یکی از ابروهایم را تراشید و ملیکا هم ابروی دیگرم را تراشید. آنها تهدید کردند که دیگر به خانهمان باز نمیگردم مگر آنکه گوشی همراه فرشته را به آنها بدهم. هر چقدر گریه و التماس کردم فایدهای نداشت تا اینکه مجبور شدم و به آنها گفتم گوشی را در انباری خانهاش پنهان کردهام. به آنها گفتم که از روی کنجکاوی گوشی را برداشتم و در خانهاش پنهان کردم. وقتی گوشی را پیدا کردند، دست و پایم را باز کردند و گفتند برای جریمه باید خانه را جارو کنم و ظرفها را بشویم.
وی ادامه داد: پس از این دوباره مرا به صندلی بستند تا اینکه صبح آنها خوابشان گرفت و من به سختی خودم را به گوشی ملیسا رساندم و پیامکی به گوشی پدرم فرستادم.
فرشته در بازجوییها گفت: ما با هم دوست بودیم. یک هفته قبل در خانه من خواب بودیم که صبح زود ملیکا به مسافرت رفت. وقتی از خواب بیدار شدیم اثری از گوشی من نبود. رعنا مدعی شد ملیکا گوشی را سرقت کرده و از خانه فرار کرده است تا اینکه ملیکا از مسافرت برگشت و گفت سرقت گوشی کار او نبوده است. پس از این سه نفری با هم مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که گوشی را رعنا دزدیده است. به همین خاطر سه نفری این نقشه پلیسی را طراحی کردیم تا از رعنا اعتراف بگیریم.
ملیکا هم در بازجوییها گفت: وقتی از مسافرت برگشتم با گوشی فرشته تماس گرفتم که گوشیاش خاموش بود. وقتی به خانهاش رفتم، گفت که بعد از رفتن من گوشیاش گم شده است. من میدانستم گوشی را رعنا سرقت کرده است تا اینکه روز حادثه وقتی وارد خانه شد، او را به صندلی بستیم و مجبورش کردیم گوشی را برگرداند. او ابتدا اقرار نکرد اما وقتی دو سیلی به او زدیم و بعد هم با چاقو روی بازویش خراشی انداختم، از ترس گوشی را تحویل ما داد.
ملیسا گفت: وقتی رعنا اعتراف نکرد با تیغ ابروهایش را تراشیدیم و تهدیدش کردیم که مجبور شد گوشی را که داخل انباری مخفی کرده بود، تحویل بدهد. سه متهم در پایان اظهار پشیمانی کردند و مدعی شدند ما فقط میخواستیم به سبک بازجویی فیلمهای خارجی اقرار بگیریم و قصد آدمربایی نداشتیم.
در پایان پدر رعنا سه متهم را بخشید و رضایت داد. وی گفت آنها دوستان دخترم هستند، من گذشت میکنم و آنها باید تعهد بدهند دیگر مرتکب چنین خطاهایی نشوند. سه متهم بعد از اینکه تعهد دادند به دستور قاضی مدیر روستا آزاد شدند.